حماقت و تجارت

عزیز موستافا

به روز شده:

سیگنال های روزانه فارکس را باز کنید

یک برنامه را انتخاب کنید

£39

1 ماه
اشتراک

انتخاب کنید

£89

3 ماه
اشتراک

انتخاب کنید

£129

6 ماه
اشتراک

انتخاب کنید

£399

عمر
اشتراک

انتخاب کنید

£50

گروه بازرگانی سوئینگ مجزا

انتخاب کنید

Or

سیگنال‌های فارکس VIP، سیگنال‌های ارز دیجیتال VIP، سیگنال‌های نوسانی، و دوره‌های فارکس را رایگان برای تمام عمر دریافت کنید.

فقط با یکی از کارگزاران وابسته ما یک حساب باز کنید و حداقل سپرده را انجام دهید: 250 USD.

پست الکترونیک (ایمیل) [ایمیل محافظت شده] با استفاده از تصویر از بودجه در حساب برای دسترسی!

حمایت شده توسط

حمایت مالی حمایت مالی
علامت تیک

خدمات برای تجارت کپی. Algo ما به طور خودکار معاملات را باز و بسته می کند.

علامت تیک

L2T Algo سیگنال های بسیار سودآور را با حداقل ریسک ارائه می دهد.

علامت تیک

تجارت 24/7 ارز دیجیتال. وقتی شما خوابید، ما معامله می کنیم.

علامت تیک

راه اندازی 10 دقیقه ای با مزایای قابل توجه. دفترچه راهنما همراه با خرید ارائه می شود.

علامت تیک

79 درصد میزان موفقیت نتایج ما شما را هیجان زده خواهد کرد.

علامت تیک

حداکثر 70 معامله در ماه. بیش از 5 جفت موجود است.

علامت تیک

اشتراک ماهانه از 58 پوند شروع می شود.


هفت نوع حماقت
(و در مورد آنها چه باید کرد)

توجه داشته باشید: من می خواستم مقاله ای با عنوان: "3 راز پیروزی ابدی در بازارها - قسمت 2" ارسال کنم اما مجبور شدم آن را به نفع مقاله زیر به تعویق بیندازم. تجارت یک بازی 100% روانشناختی است و به همین دلیل است که بسیاری از معامله گران با تجربه، آگاه و ماهر هنوز در بازارها متحمل ضررهای هنگفتی می شوند و برخی از آنها علیرغم سال ها تجربه ضعیف باقی می مانند. زمانی که فرصتی دیگر به آنها داده شود، به دلیل روانشناسی بی انضباط، دوباره همان اشتباهات را مرتکب می شوند. شما می‌بینید که معامله‌گران پس از دریافت مارجین‌کال‌ها مانند نوزادان گریه می‌کنند، تنها برای تکرار همان اشتباهاتی که منجر به مارجین‌کال‌های قبلی شده‌اند، وقتی که دوباره با وجوه تازه معامله را از سر بگیرند. مقاله زیر برای عموم مردم است، اما همچنین ارتباط زیادی با تجارت و سرمایه گذاری دارد. حقیقت در آن می تواند در حرفه تجارت شما تفاوت ایجاد کند. 

حماقت انواع زیادی دارد و زیرکی یکی از بدترین آنهاست. - توماس مان.

کلمات زیادی در مورد ماهیت هوش به کار رفته است، در حالی که موضوع حماقت نسبتاً نادیده گرفته شده است - حتی اگر در اطراف ما وجود دارد و ما را خراب می کند. این احتمالاً به این دلیل است که ما فرض می‌کنیم حماقت فقط فقدان هوش است. من فکر می کنم بیشتر از این در آن وجود دارد. به اشکال مختلف می آید. آنچه در ادامه می آید به هیچ وجه جامع نیست.
حماقت و تجارت1. حماقت محض
بیایید با بدیهی ترین نوع حماقت شروع کنیم: شیطنت برای مغز (اصطلاحات علمی را ببخشید). تعریف عقل سلیم از یک فرد احمق، فردی است که از نظر توانایی شناختی، به ویژه توانایی تفکر و استدلال واضح، کمبود دارد. یک فرد احمق ضریب هوشی پایینی دارد. آن‌ها تست‌های استدلال کلامی و ماتریس‌های ریون را کنار می‌گذارند، زیرا تشخیص الگوها در داده‌ها، دستکاری زبان یا پیروی از زنجیره‌های منطق برایشان دشوار است. (من در پرانتز این سوال را مطرح می کنم که آیا استدلال تحلیلی هوش است - اگر چنین است، پس با توجه به جلوه فلین اجداد ما همه احمق بودند - اما فقدان آن همان چیزی است که بیشتر مردم از حماقت می‌گویند). فرد احمق با هر چیز پیچیده ای، فقط هرج و مرج بی معنی را می بیند. یک فرد احمق را به یک بازی معرفی کنید و او حتی پس از توضیح واضح و مکرر قوانین در درک آن ناکام خواهد بود، زیرا نمی تواند یاد بگیرد یا به آرامی می تواند یاد بگیرد. هوش از یادگیری جدایی ناپذیر است، چیزی که دانشمندان هوش مصنوعی زمان زیادی را صرف کشف آن کردند. آن‌ها سال‌ها تلاش کردند تا یک ماشین هوشمند طراحی کنند تا اینکه متوجه شدند بهتر است یک ماشین گنگ بسازند که سریع یاد می‌گیرد. دلایل این نوع حماقت چیست؟ ژنتیک؟ ممکن است فرد سخت افزار ذهنی بدی را به ارث برده باشد. محیط؟ شاید آنها در فرهنگی بزرگ شده اند که هرگز آنها را ملزم به یادگیری یا تفکر نکرده است. یا شاید آنها مسموم شده اند: یک مطالعه اخیر نشان داد که سرب مسئول تقریباً از دست دادن آن بوده است یک میلیارد امتیاز IQ در آمریکای پس از جنگ علت آن هر چه باشد، حماقت در این معنا به معنای ناتوانی در شناسایی الگوها، پیروی از منطق یا یادگیری از تجربه است. یک فرد احمق همیشه در همه چیز مبتدی است.

2. حماقت جاهلانه
جهل نیز یک تعریف عقل سلیم از حماقت است: افراد احمق افرادی هستند که چیزهای مزخرفی را در مورد حماقت نمی دانند (یک تعریف علمی دیگر). اکنون، جهل به هیچ وجه همیشه نشانه حماقت نیست. هر کاوش فکری، از جمله علم، به آگاهی از چیزهایی بستگی دارد که فرد نمی داند. اما این نیز درست است که افرادی که نمی‌توانند از تجربه، تکنیک یا دانش استفاده کنند، کنار آمدن با مشکلات جدید و سوالات پیچیده بسیار سخت خواهند بود. چگونه آنها به این راه می رسند؟ شاید طبق شماره 1 آنها سخت افزار معیوب داشته باشند، و بنابراین نتوانسته اند اطلاعات را به دست آورند و حفظ کنند، یا ممکن است به آنها فرصت این کار داده نشده باشد: شاید آنها تحصیلات زیادی ندیده اند، از والدین خود یا از مدرسه، و بنابراین فاقد ابزارها و چارچوب های اساسی مورد نیاز برای درک جهان هستند - مهارت های کلامی و ریاضی، دانش جغرافیای پایه یا سیستم های سیاسی و غیره. محقق آموزش، ED Hirsch، مشاهده کرده است که توانایی خواندن روزنامه و داشتن حتی مبهم‌ترین تصور از آنچه همه مقالات در مورد آن هستند، مستلزم سطحی از دانش عمومی است که اکثر ما آن را بدیهی می‌دانیم. دانش پیشینه در هر حوزه ای مانند آب برای ماهی است: ما به سختی می دانیم که آن را داریم، اما این چیزی است که ما را قادر می سازد اطلاعات جدید را جذب کنیم. هر چه کمتر بدانید، یادگیری آن سخت تر است. هر چه کمتر بتوانید یاد بگیرید، کمتر می دانید - احمق تر می شوید. این حلقه جهل است و افرادی که سخت افزار کاملاً خوبی دارند می توانند در آن گیر کنند.
حماقت و تجارت3. حماقت ماهی خارج از آب
تا اینجا تعاریف عقل سلیم از حماقت را مورد بحث قرار داده ایم. معمولاً به عنوان کمبود چیزی توصیف می شود - یا اسب بخار شناختی («هوش»)، یا دانش، یا تفکر. این ناکافی به نظر می رسد. تعریف آن تنها به عنوان فقدان نیروی مغزی نمی تواند دلیل آن چیزی باشد که من آن را حماقت ماهی خارج از آب می نامم. افرادی که دارای مغزهای قدرتمند هستند و دانش زیادی در یک حوزه به دست آورده‌اند و بنابراین به‌عنوان فوق‌العاده باهوش در نظر گرفته می‌شوند، تمایل دارند این تصور را داشته باشند که در هر زمینه‌ای از دانش که سرگردان هستند، افکار فوق‌العاده هوشمندانه‌ای خواهند داشت. آنها دانش انباشته شده خود را بدیهی می دانند و بر این باورند که تسهیلاتی که در زمینه کاری به آنها می دهد صرفاً تابعی از درخشش همه جانبه آنهاست.

اکنون، تا حدودی، احتمالاً این متخصصان درست می‌گویند که چون در این کار باهوش هستند، در چیزهای دیگر نیز باهوش خواهند بود – پدیده‌ای مانند هوش عمومی اما آن‌ها می‌توانند به شدت به میزان هوشمندی خود در حوزه‌های جدید بیش از حد ارزیابی کنند و در نهایت تصمیم‌های وحشتناکی بگیرند. توییتر برای نشان دادن اینکه چگونه دانشمندان یا مورخان خارج از حوزه دانشگاهی خود می توانند احمق باشند عالی بوده است. اغلب، کارشناسان حتی متوجه نمی‌شوند که به یک حوزه خارجی رفته‌اند: بانکدارانی که در سقوط سال 2008 خراب شدند، فکر می‌کردند که در حوزه ریسک هستند در حالی که در واقعیت در حوزه عدم اطمینان هستند. تنظیم‌کننده‌هایی که در طول همه‌گیری همه‌گیر کف پای صافی داشتند (بیشتر مشکلی برای ایالات متحده بود تا بریتانیا)، نتوانستند در حوزه مدیریت بحران باشند.

4. حماقت مبتنی بر قانون

ما اغلب در مورد حماقت به گونه ای صحبت می کنیم که گویی یک ویژگی فردی است – چیزی که یک فرد هست یا نیست. صحبت از افراد باهوش و احمق حتی در میان روشنفکران امری عادی است: یکی از معدود دانشمندانی که حماقت را حداقل تا حدودی جدی گرفته است، اقتصاددان ایتالیایی کارلو سیپولا بود که در سال 1976 مقاله ای به نام قوانین اساسی انسان نوشت. حماقتی که می توانید به عنوان یک آن بخرید کتاب. همانطور که از این می بینید خلاصه ای از آنسیپولا از این فرض شروع می کند که دنیا به دو دسته احمق و غیر احمق تقسیم می شود و "قوانین" خود را بالای آن بنا می کند ("همیشه و ناگزیر، همه تعداد افراد احمق در گردش را دست کم می گیرند"). این مقاله هوشمندانه نوشته شده است، اما من فکر می کنم دلیل اینکه هنوز خوانده می شود این است که آرامش بخش است. تصور اینکه یک فرد یا باهوش است یا احمق، خوب است - و از آنجایی که من متوجه این موضوع شدم، باید یکی از باهوش‌ها باشم. این ناراحت کننده تر است که حماقت را چیزی بدانیم که هر کسی، حتی شما، می تواند اسیر آن شود.

حماقت می تواند سیستمیک باشد. دیوید کراکائر، نظریه‌پرداز پیچیدگی موسسه سانتافه، مشاهده می‌کند که رومی‌ها، به همان اندازه که از بسیاری جهات باهوش بودند، هیچ پیشرفتی در ریاضیات نداشتند. او این را در یک سیستم عددی قرار می دهد که انجام مبالغ پیچیده را عملا غیرممکن می کند. دستکاری اعداد عربی که در قرون وسطی به اروپا وارد شده اند (نه به اندازه شهرت آنها احمقانه) آسان تر است. سیستم جدید تمدن ما را در مجموع هوشمندتر، یا حداقل کمتر گنگ کرد. ابزار یا پلتفرمی که از آن استفاده می کنیم می تواند ما را احمق نگه دارد، حتی زمانی که باهوش هستیم. در واقع، دیدگاه کراکائور این است که حماقت فقدان هوش یا دانش نیست. این استفاده مداوم از الگوریتم های معیوب است (البته خود یک مفهوم عربی است). فرض کنید کسی یک مکعب روبیک به شما می دهد.
حماقت و تجارتسه احتمال را در نظر بگیرید. شما ممکن است یک الگوریتم یا مجموعه ای از الگوریتم ها که شما را قادر می سازد آن را به سرعت حل کنید و بسیار باهوش به نظر برسید (در واقع کراکائر می گوید که این نوعی هوشمندی است). یا ممکن است الگوریتم‌های اشتباهی را یاد گرفته باشید - الگوریتم‌هایی که تضمین می‌کنند مهم نیست که چند بار تلاش کنید، هرگز معما را حل نخواهید کرد. یا ممکن است کاملاً نادان باشید و به طور تصادفی به آن بپردازید. نکته کراکائر این است که cuber نادان حداقل این شانس را دارد که به طور تصادفی آن را حل کند (از نظر تئوری - این را در خانه امتحان نکنید) در حالی که cuber با الگوریتم معیوب هرگز این کار را نخواهد کرد. ناآگاهی داده‌های ناکافی برای حل مؤثر یک مشکل است. حماقت استفاده از قانونی است که در آن افزودن داده های بیشتر شانس شما را برای درست کردن آن افزایش نمی دهد – در واقع، احتمال اشتباه شما را افزایش می دهد.

به اطراف نگاه کنید و می‌توانید افرادی را ببینید که در الگوریتم‌های معیوب به دام افتاده‌اند (اگر جنگ وجود دارد، پس باید تقصیر آمریکا باشد»؛ «اگر سقوط بازار وجود داشته باشد، پس بهبودی نزدیک است») قوانین تفکر که به‌طور انعطاف‌ناپذیر اعمال می‌شوند منجر به احمقانه می‌شوند. نتیجه گیری شما حماقت های زیادی را در میان افرادی که به نمایندگی از یک حزب یا ایدئولوژی سیاسی به شدت حزبی هستند، پیدا می کنید. این افراد صرف نظر از اینکه در کدام سمت هستند، تمایل دارند که از نظر شناختی انعطاف ناپذیر باشند. آنها به داستان های روشن یا زنجیره های استدلال کشیده می شوند. سیاستمداران یا کنشگرانی که آنها را جذب می‌کنند، در ساختن و انتشار این ساختارهای الگوریتمی فکر مهارت دارند.

اغلب، حماقت از نبود مواد ذهنی ناشی نمی شود، بلکه از زیاد بودن آنها ناشی می شود. این محصول همه چیزهایی است که در ذهن خود حمل می کنیم و از دیگران جذب می کنیم: الگوریتم های قدرتمند، نظریه های بد، حقایق جعلی، داستان های اغوا کننده، استعاره های درز، شهودهای نابجا. چیزهایی که به نظر می رسد دانش محکمی است، حتی اگر اینطور نباشد. همانطور که ضرب المثل قدیمی می گوید، چیزی که نمی دانید شما را به دردسر می اندازد، بلکه چیزی است که می دانید اینطور نیست.

5. بیش از حد فکر کردن-حماقت
وقتی روانشناس فیلیپ تتلک یک دانشجوی کارشناسی ارشد بود و شاهد آزمایشی بود که توسط مربی خود باب رسیورلا طراحی شده بود که گروهی از دانش‌آموزان دانشگاه ییل را در مقابل یک موش قرار داد. به دانش‌آموزان یک T-Maze مانند تصویر زیر نشان داده شد. غذا در A یا B ظاهر می شود. کار دانش آموزان این بود که پیش بینی کنند غذا در کجا ظاهر می شود. موش نیز همین وظیفه را بر عهده داشت.
حماقت و تجارتموش ها و مازها
رسکولا یک قانون ساده را اعمال کرد: غذا در 60٪ موارد در سمت چپ و 40٪ به طور تصادفی در سمت راست ظاهر می شود. دانش‌آموزان با فرض اینکه الگوریتم پیچیده‌ای باید در کار باشد، به دنبال الگوها گشتند و آنها را پیدا کردند. آنها در نهایت در 52٪ موارد به درستی آن را انجام دادند - نه خیلی بهتر از شانس و به طور قابل توجهی بدتر از موش، که به سرعت متوجه شد که یک طرف نتایج بهتری نسبت به طرف دیگر دارد و بنابراین هر بار به سمت چپ حرکت کردند و به 60٪ رسیدند. میزان موفقیت.

افراد باهوش، یا حداقل افرادی که به این باور رسیده اند که باهوش هستند، از استراتژی هایی که اجتناب ناپذیر بودن خطا را در بر می گیرند، بیزارند. در مواجهه با چیزی که تصادفی به نظر می رسد، دست خود را بالا نمی اندازند و با جریان پیش نمی روند. آنها می خواهند خود را به دنیا تحمیل کنند. این نوع جاه طلبی فکری می تواند منجر به بینش و نوآوری شود، اما همچنین می تواند منجر به حماقت شود، زمانی که از خطاها با انرژی و ماهرانه دفاع می شود.

هنگامی که یک فرد باهوش یک باور اشتباه را پذیرفته است، بسیار سخت است که او را از این باور کنار بگذاریم: افراد «ذهنی شناختی» در هر صورت بیشتر مستعد تفکر ناقص هستند از حد متوسط، زیرا آن‌ها در خم کردن واقعیت برای مطابقت با مدلی که ساخته‌اند بسیار ماهر هستند. من گمان می‌کنم که این تمایل با تسلط کلامی بالا همراه باشد، کیفیتی که قبلاً بی‌دریغ آن را تحسین می‌کردم اما اکنون با شک به آن نگاه می‌کنم. افرادی که توانایی صحبت کردن درخشان را دارند نیز احتمالاً در یافتن توجیهات فوری و قانع کننده برای هر چیزی که در هر نقطه ای که برایشان مناسب است بسیار خوب هستند. کلمات درست به شکلی جادویی ظاهر می شوند، کاملاً چرخیده و مانند حقیقت می درخشند.

می‌توانید هر بار که از محصول یا برنامه‌ای استفاده می‌کنید که مملو از ویژگی‌های مبتکرانه است که استفاده از آن غیرممکن است، یا تماشای فیلمی که همه چیز دارد به جز یک داستان منسجم، جلوه دیگری از تفکر بیش از حد را مشاهده می‌کنید. افراد باهوش تمایل دارند به جای کم کردن ویژگی ها به یک محصول یا فیلم یا استدلال، ویژگی هایی را اضافه کنند، که می تواند نتایج احمقانه ای داشته باشد.

من به ویژه هنگام استفاده از زیرکی در مورد سؤالات اجتماعی و سیاسی که با ریاضیات قابل حل نیستند، محتاط هستم. در این مورد من تحت تأثیر برخی متفکران باهوش قرار گرفته ام. شما می توانید یک شکاف اساسی در تفکر غربی بین کسانی که معتقدند دانش و عقلانیت همیشه ما را باهوش تر می کند و کسانی که هشدار می دهند می توانند ما را احمق کنند ردیابی کنید. از یک طرف ارسطو، دکارت، کانت، ولتر، پین، راسل. از سوی دیگر، سقراط، مونتن، بورک، نیچه، فروید، ویتگنشتاین. گروه دوم متفکرانی را شامل می شود که به روش های مختلف به راه هایی علاقه مند هستند که هوش انسانی نوعی حماقت منحصر به فرد ایجاد می کند. اینها بچه های من هستند.

6. حماقت اضطراری
غالباً در سازمان‌هایی که کارهای احمقانه انجام می‌دهند، سخت است که تصمیمات احمقانه را به یک فرد حتی در نگاهی به گذشته ثابت کنیم، و ممکن است هیچ فرد احمقی در کار نباشد. گاهی اوقات، مانند انرون، مردم بسیار باهوش هستند. حماقت می تواند به همان شکلی پدیدار شود که هوش در گله غازها یا کلونی مورچه ها یا سلول ها و سیناپس های مغز انسان ظاهر می شود. وقتی گروهی از افراد چند قانون ساده را در همکاری با یکدیگر دنبال می‌کنند، ممکن است رفتار جمعی که بسیار هوشمندانه‌تر - یا بسیار احمقانه‌تر - از مجموع اجزای آن است، ظاهر شود. در هر سازمانی، رهبران باید قوانین ساده‌ای را که افراد حتی زمانی که فکر نمی‌کنند از آن پیروی می‌کنند تأمل کنند و بپرسند که آیا احتمال بیشتری برای تولید هوش یا حماقت وجود دارد یا خیر.

هیچ انگیزه ذاتی انسان برای اجتناب از حماقت وجود ندارد. ما برای زنده ماندن و پیشرفت تکامل یافته‌ایم و این به معنای کنار آمدن با دیگران است – این اولویت ما است، بیشتر اوقات. خبر خوب این است که باهوش تر شدن و کنار آمدن لزوماً در تضاد با یکدیگر نیستند. خبر بد این است که آنها اغلب هستند. در کتاب من در تضاد نشان می‌دهم که چگونه اجتناب از اختلاف نظر آشکار، هوش جمعی هر گروهی را کاهش می‌دهد. هر چه اعضای یک گروه از قاعده‌ای مانند «موافق با اجماع» یا «موافق با رهبر» پیروی کنند، سهم کمتری در جمع کلی ایده‌ها و استدلال‌ها ایجاد می‌شود. هر چه استخر کم عمق تر باشد، احتمال اینکه چیز احمقانه ای پوشیده از لجن از آن بیرون بیاید، بیشتر می شود.
حماقت و تجارت7. حماقت من محور
ما در مورد حماقت عمدتاً به عنوان یک پدیده شناختی صحبت کرده‌ایم، اما البته عمیقاً با احساسات و احساس خود پیوند خورده است. ما احتمالاً می‌توانیم هفت نوع را تنها در این عنوان نام ببریم، اما اصل اساسی این است که هر چه فرد احساس ناامنی بیشتری کند، با کمال میل خود را احمق می‌کند. روانشناسان آن را "شناخت محافظ هویت" می نامند. ممکن است آن را اثر «من با این بچه‌ها هستم» بنامیم.

وجود دارد همبستگی به خوبی تثبیت شده بین تمایل به تئوری های توطئه و احساس اضطراب، به ویژه احساس عدم کنترل. پس از سال 2016، زمانی که چپ های آنلاین در بریتانیا و ایالات متحده شروع به تغذیه با گرسنگی از تئوری های توطئه در مورد برگزیت و ترامپ کردند، می توانید این را در عمل مشاهده کنید. بسیاری از افراد باهوش احساس درماندگی و ترس و آواره کردند و در پاسخ خود را احمق کردند.

افراط گرایان سیاسی و نظریه پردازان توطئه خواهان امنیت شفافیت هستند. این فقط ایدئولوژی یا تئوری توطئه نیست که مردم به سمت آن کشیده می شوند، بلکه جامعه ای است که پیرامون آن شکل می گیرد. ایدئولوژی یا نظریه مانند یک پارک یا استادیوم است - زیرساخت اجتماعی است. دوست دارید آنجا باشید و اعتقادات شما مچ بند است. اگر نگران این هستید که بیرون رانده شوید، هر کاری می توانید انجام دهید تا نشان دهید چقدر به این باورها وفادار هستید و چقدر به نظرات خارجی ها اهمیت نمی دهید. حتی اگر به معنای تکرار و باور چیزهای احمقانه باشد.

دفعه قبل درباره توییتر مثبت نوشتم، بنابراین فکر می‌کنم این حق را به دست آورده‌ام که بگویم این فضایی است که در آن نیروهای حماقت به هم نزدیک می‌شوند و می‌رقصند. شما کارشناسانی دارید که احساس می کنند مجبورند در مورد موضوعات خارج از تخصص خود اظهار نظر کنند. شما ناامنی و اضطراب وضعیت دارید: همه برای دنبال کننده ها، لایک ها و ریتوییت ها تلاش می کنند. شما افرادی دارید که افکار خود را در ملاء عام، در نگاه همسالان و دشمنان انجام می دهند. شما جوامع ایدئولوژیک و خرده فرهنگ هایی دارید که همیشه در چهره یکدیگر هستند، درون گروهی که از گروه های بیرونی انرژی می گیرند. نتیجه این است که برخی از موضوعات احمقانه بسیار خیره‌کننده ویروسی می‌شوند و توسط افراد باهوش زیادی مورد تحسین قرار می‌گیرند (شما نمونه‌های خود را خواهید داشت – این یکی بسیار بد است). اما همچنین یک آزمایشگاه جالب است که در آن می‌توانید روند فردی را که برای مدیریت و آشتی دادن وابستگی‌ها با گروه‌های مختلف تلاش می‌کند، مشاهده کنید. مردم می توانند بیش از یک هویت برای محافظت داشته باشند – یک دانشمند ممکن است بخواهد هویت «دانشمند خوب» با همتایان و یک هویت «لیبرال خوب» با عموم حفظ کند. وقتی بین این هویت‌ها تضاد ایجاد می‌شود، دیدن اینکه با کدام یک می‌روند، فاش‌کننده است. اغلب آنها حماقت غیرعلمی را انتخاب می کنند (نمونه اخیر این مورد در پایین).

حقیقت این است که حماقت اغلب یک عمل از روی اراده است: مردم خود را احمق می کنند، زمانی که برایشان مناسب باشد. اینکه انسان‌ها اصلاً قادر به انجام این کار هستند، در نوع خود بسیار چشمگیر است. روانکاو انگلیسی ویلفرد بیون در جنگ جهانی اول جنگید و ایده‌های او تا حدی توسط آن تجربه شکل گرفت. Bion مجذوب روشی بود که مردم وقتی وارد نبرد می‌شوند، ظرفیت تفکر و استدلال خود را از بین می‌برند، چه به صورت مجازی و چه به معنای واقعی کلمه. نظریه او در مورد چگونگی یادگیری مردم غیرعادی بود، زیرا او این واقعیت را در خود گنجانده بود که ما همیشه نمی خواهیم بدانیم. مردم فقط دانش را از دست نمی دهند. آنها ناخودآگاه در برابر آن مقاومت می کنند یا آن را رد می کنند. آنها به دنبال دانش منهای هستند که Bion آن را -K نامید. ناکامی در یادگیری از تجربه ناشی از ترس از فکر کردن در مورد چیزهایی است که نمی دانیم، و پایبندی به اکتشافات و عادات اطمینان بخش در دست. یادگیری از تجربه، با توجه به به بیون، نیاز به کار سخت و ناراحت کننده اندیشیدن به احساسات خودمان دارد. آن را اینطور بیان کنید و می توانید ببینید که چرا بسیاری از ما اغلب حماقت را انتخاب می کنیم.

نویسنده: ایان لزلی
منبع: هفت نوع حماقت

  • دلال
  • مزایا
  • حداقل سپرده
  • نمره
  • به بروکر مراجعه کنید
  • پلتفرم معاملات Cryptocurrency برنده جایزه
  • حداقل 100 دلار سپرده ،
  • FCA و Cysec تنظیم می شوند
$100 حداقل سپرده
9.8
  • 20٪ پاداش خوشامدگویی حداکثر 10,000،XNUMX دلار
  • حداقل واریز 100 دلار
  • قبل از اعتبار گرفتن جایزه ، حساب خود را تأیید کنید
$100 حداقل سپرده
9
  • بیش از 100 محصول مختلف مالی
  • از 10 دلار سرمایه گذاری کنید
  • برداشت در همان روز امکان پذیر است
$250 حداقل سپرده
9.8
  • کمترین هزینه های معاملاتی
  • 50٪ خوش آمدید پاداش
  • پشتیبانی 24 ساعته برنده جایزه
$50 حداقل سپرده
9
  • Fund Fund Moneta Markets با حداقل 250 دلار
  • با استفاده از فرم ، ادعای 50٪ پاداش سپرده خود را انتخاب کنید
$250 حداقل سپرده
9

با تاجران دیگر به اشتراک بگذارید!

عزیز موستافا

Azeez Mustapha یک متخصص تجارت ، تحلیلگر ارز ، استراتژیست سیگنال ها و مدیر صندوق ها با بیش از ده سال تجربه در زمینه مالی است. او به عنوان یک وبلاگ نویس و نویسنده امور مالی به سرمایه گذاران کمک می کند تا مفاهیم پیچیده مالی را درک کنند ، مهارت های سرمایه گذاری خود را بهبود بخشند و نحوه مدیریت پول خود را بیاموزند.

پاسخ دهید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *